ترجمه هاي من -آواز عشق جي.آلفرد پروفراك
اينجا قصد دارم ترجمه هام رو بزارم تا از نظر باقي دوستان مطلع شم و اشكالاتم رو برطرف كنم
آواز عشق جي.آلفرد پروفراك

آواز عشق جي.آلفرد پروفراك

 

بگذار تا برويم,تو و من,

آن هنگام كه غروب بر آسمان گسترده مي شود

مانند بيماري بيهوش و بر تخت افتاده;

بگذار تا برويم از ميان خيابان هاي نيمه متروك,

      5     زمزمه عزلت نشينان شب هاي ناآرام

در مهمانخانه هاي ارزان يكشبه

غذاخوري هاي غبارگرفته با صدف هاي خوراكي:

خيابان هايي كه مانند جدالي ملال آور

از هدفي پنهاني به دنبال مي كشندت

      10     كه تو را به سوي پرسشي دردناك مي كشانند...

آه,نپرس "چيست؟"

بگذار برويم و ديدارمان را آغاز كنيم.

 

 

در اتاق زنان مي آيند و مي روند

از ميكلانژ سخن مي گويند.

 

 

   15    مه زرد رنگ پشتش را به شيشه پنجره ها مي سايد,

    دود زرد پشتش را به شيشه پنجره ها مي سايد,

    زبانش را به كنج شب مي كشد,

    در آبگيرها پرسه مي زند و بر جوي ها تآمل مي كند,

    خاكستري از دودكش ها بر پشتش مي نشيند,                         

20  بر پشت بام ها مي لغزد و ناگهان مي جهد,

     مي بيند كه شبي آرام از ماه اكتبر است,

     بار ديگر در اطراف خانه ها مي پيچد و به خواب مي رود.

 

 

وبه راستي فرصتي خواهد بود

براي دود زرد كه در طول خيابان به آرامي مي لغزد

 25      پشتش را به شيشه پنجره ها مي سايد;

        فرصتي خواهد بود,فرصتي خواهد بود

        تا نقابي بسازي براي روبه رو شدن با نقاب هايي كه به ديدار تو مي آيند;

        فرصتي خواهد بود براي كشتن و خلق كردن,

        و زماني براي تمام كارها و روزهاي دستاني

30    كه پرسشي را برداشته مي گذارد در بشقابت;

        زماني براي تو و زماني براي من,

        و هنوز زماني براي صدها تصميم ناگرفته,

        و صدها ديدن و باز ديدن,

        پيش از صرف نانو چاي.

 

 

35    در اتاق زنان مي آيند و مي روند

         از ميكلانژ سخن مي گويند.

 

 

         و به راستي فرصتي خواهد بود

         براي پرسيدن اينكه,"آيا جرآت مي كنم؟" و"آيا جرآت مي كنم؟"

         فرصتي براي بازگشتن و پايين رفتن,از پله ها               

40     با لكه اي تاس در ميان موهايم-

        {آنها خواهند گفت:"چطور موهايش كم پشت شده!"}

 لباس صبح من با يقه اي استوار تا زير چانه ام بالا آمده,

 كراواتم گرانقيمت و ساده,اما با سنجاقي ساده تزيين شده-

        {آنها خواهند گفت:"چقدر دست ها و پاهايش لاغر شده!"}

45     آيا جرآت مي كنم

         تا كائنات را برآشوبم؟

        براي لحظه اي فرصتي خواهد بود

        براي تصميم هاي ناگرفته و دوباره ديدن كه لحظه اي به عقب بازمي كردند. 

 


ارسال شده در تاریخ ۱۳۹۰ پنجم ارديبهشت ساعت 12:00 AM توسط zendegieh_khabhaارسال نظر
  Powered By NoteAhang , The Iranian Virtual Music Society
Persian Music Community
 
ایجاد وبلاگ جدید | گزارش تخلف | نمایش لیست وبلاگ هاجامعه مجازی موسیقی ایرانیان